که دامنه دارد. دارای دامنه، وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد. - ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد. - ادعای دامنه دار، طولانی. - اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد. - بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد. - بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی. - تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع. - جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید. - فعالیت دامنه دار، ممتد. - مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد
که دامنه دارد. دارای دامنه، وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد. - ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد. - ادعای دامنه دار، طولانی. - اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد. - بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد. - بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی. - تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع. - جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید. - فعالیت دامنه دار، ممتد. - مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد
دارای دانه. دارای حبه چون سنبله و خوشه، که صاحب حبوب باشد، که صاحب تخم و یا استخوانکی در درون میوه باشد، که نگهبانی دانه و حبوب کند، دارای قطرات چون دانه. گلوله گلوله (اشک و جز آن) : دریغ از گریه های دانه دارم بپای خنده زنجیری نکردم. ظهوری (از آنندراج)
دارای دانه. دارای حبه چون سنبله و خوشه، که صاحب حبوب باشد، که صاحب تخم و یا استخوانکی در درون میوه باشد، که نگهبانی دانه و حبوب کند، دارای قطرات چون دانه. گلوله گلوله (اشک و جز آن) : دریغ از گریه های دانه دارم بپای خنده زنجیری نکردم. ظهوری (از آنندراج)